تبلیغات X
سفارش بک لینک
آموزش ارز دیجیتال
ابزار تادیومی
خرید بک لینک قوی
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
خدمات سئو سایت
چاپ ساک دستی پارچه ای
چاپخانه قزوین
استارتاپ
آموزش خلبانی a>
طراحی سایت در قزوین
چاپ ماهان
هوش مصنوعی فارسی
راه اندازی طلافروشی
کرگیر
کرگیری
کرگیر



محصول یاب - برندسازی شخصی چیست؟ s

محصول یاب - برندسازی شخصی چیست؟

موضوعات
Category

کدهای اختصاصی
Code

کدهای اختصاصی
Site Statistics

» بازديد امروز : 11914
» بازديد ديروز : 184
» افراد آنلاين : 1
» بازديد ماه : 12100
» بازديد سال : 11913
» بازديد کل : 32096
» اعضا : 0
» مطالب : 37

برندسازی شخصی چیست؟


تاریخ انتشار پست : 1396/3/27 بازدید : 38

برندسازی شخصی یا پرسونال برندینگ، از جمله موضوعاتی است که این روزها خیلی رایج شده است. کمتر مشاوری را در حوزه مدیریت و روانشناسی می‌توانید بیابید که در این زمینه صاحب نظر نباشد.

بنابراین شاید مطرح کردن این بحث از طرف کسی چون من، که خود یک برند شخصی محسوب نمی‌شود، کاری جسورانه یا حتی نادرست تلقی شود. اما واقعیت را بخواهید اگر چه طراحی برنامه های برندسازی شخصی کاری تخصصی است و از غیرمتخصصانی چون من برنمی‌آید، اما تشخیص خطا در برندسازی شخصی، کار چندان دشواری نیست و گمنامانی چون ما هم می‌توانند در آن زمینه نظر دهند (دوستی دارم که همیشه می‌گوید: من هرگز نمی‌توانم بدون دستگاه و امکانات و تجهیزات کارگاهی، به تو اطمینان دهم که ماشین تو سالم است. اما خراب بودن را هر غیرمتخصصی هم متوجه می‌شود).

متاسفانه حوزه‌ی برندسازی شخصی، چه در زبان فارسی و چه در زبان انگلیسی،‌ چندان غنی نیست. منابع بسیار محدودی وجود دارند و آنها هم چندان قوی نیستند. اصولاً باید کسانی که برند شخصی معتبری دارند درباره‌اش بنویسند و به نظر می‌رسند که چنان افرادی دوست ندارند به بهانه‌ی چنین موضوعی، شخصی‌ترین بخش‌های مربوط به الگوی رفتاری و برنامه ریزی خود را برملا کنند.

من فهرستی از برخی منابعی را که در زبان انگلیسی در این‌باره منتشر شده، در انتهای این نوشته آورده‌ام. خودم هم یک بار چند دقیقه‌ای درباره‌ی برندسازی شخصی حرف زدم که در آرشیو فایل‌های رادیو متمم موجود است و شاید شنیده باشید. اما در اینجا بیشتر مواردی را که به چشمم خورده است، بدون تقدم و تاخر خاص و بدون هرگونه ادعایی در مورد صحت علمی و عملی آنها، صرفاً به عنوان نظراتی شخصی می‌نویسم:

برندسازی شخصی و مقایسه آن با مفهوم شهرت

 قبل از هر چیز، باید شهرت را از مقوله برندسازی شخصی تفکیک کنیم. شهرت مقوله‌ی جدیدی نیست. از کهن‌ترین تمدن‌ها هم که سراغ بگیرید، مشاهیر مختلفی در آنها بوده‌اند و تنها اتفاقی که در طول این هزاران سال افتاده است، ریشه‌ها و دلایل کسب شهرت تغییر کرده‌ است. زمانی در یونان باستان، خطیبان و سیاستمداران معروف بودند. در امپراطوری روم، شهرت از آن فرماندهان جنگ بود. کسانی که مردم، عموماً آنها را به چهره نمی‌شناختند. اما نام آنها، تقدس و احترام به همراه داشت. کشیشان، مشاهیر قرون وسطی بودند و دانشمندان و فلاسفه، عصر روشنگرانی را به نام خود سند زدند. نویسندگان مطرح، در قرن اخیر به باشگاه مشاهیر پیوستند و پس از ظهور رسانه‌های جمعی تصویری مانند تلویزیون، نسل جدیدی از مشاهیر، به باشگاه صاحب نامان قدیمی و دارندگان برند شخصی افزوده شدند.

به عبارتی، عموم کسانی که ما به عنوان صاحبان بزرگ برند شخصی می‌شناسیم، مشاهیر بوده‌اند که به سبب شغل و موقعیت اجتماعی خود، مورد توجه عامه مردم قرار گرفته‌اند. برندسازی شخصی – لااقل آنطور که در ذهن عموم ما شکل گرفته است – به روندی معکوس فکر می‌کند. به این معنا که من شغل و موقعیت اجتماعی برتر، ندارم و احساس می‌کنم که با استفاده از برندسازی شخصی می‌توانم در این هیاهوی شلوغ جامعه، قدی بلندتر از اطرافیان داشته باشم. تفاوت شهرت به معنای قدیم آن و برندسازی شخصی به معنای جدید آن، چیزی شبیه تفاوت یک دختر قد بلند با دختری کوتاه قد است که کفشی با پاشنه‌ای به ارتفاع خود، به پا می‌کند.

این معنا از برندسازی شخصی، صرفاً نظر من نیست. کافی است نگاهی به ویکی پدیا و تعریف آن از برندسازی شخصی بیندازید. کتابی که به عنوان نخستین توجه به برندسازی شخصی معرفی شده، کتاب Think and Grow Rich ناپلئون هیل است که مشخصاً خطاب به آدمهایی است که هنوز در ابتدای مسیر رشد و ثروت هستند. مقاله‌ی لر و سالیوان هم که به عنوان مرجع معرفی شده، به این نکته توجه دارد که برندسازی شخصی چگونه می‌تواند مسیر شغلی ما را در آینده بهبود دهد. به عبارتی، ظاهراً مخاطب بخش قابل توجهی از متخصصان برندسازی شخصی، جامعه‌ی گمنام جویای نامی هستند که دوست دارند از برند شخصی به عنوان ابزاری برای پیشرفت و سکویی برای پرتاب به موقعیت‌های بالاتر استفاده کنند.

در اینکه بسیاری از سیاستمداران جهان و مشاهیر هالیوود، مشاور برندسازی شخصی دارند شکی نیست. اما فکر نمی‌کنم آن چیزهایی که ما در مورد برندسازی شخصی می‌شنویم، همان چیزهایی باشد که آنها می‌شنوند.

چرا برندسازی شخصی، اخیراً به صورت گسترده مورد توجه قرار می‌گیرد؟

به هر حال، با اطمینان نسبتاً زیادی می‌توان گفت که ظهور شبکه های اجتماعی در جهان و رواج تب آنها در ایران، یکی از ریشه های جدی شدن برندسازی شخصی بوده است. ضمن اینکه شبکه های اجتماعی رسانه هایی ارزان قیمت یا رایگان به نظر می‌رسند و هر کسی فکر می‌کند حالا که رسانه ای در اختیار دارد، می‌تواند به برندسازی شخصی فکر کند، انبوه اعداد و ارقامی که با حضور در این رسانه ها، به سمت ما هجوم می‌آورند، اندیشیدن به برند شخصی را جدی‌تر کرده است.

خلاصه این مقدمه‌ی طولانی اینکه ظهور شبکه های اجتماعی، ارزان شدن رسانه، عددی بودن و امکان مقایسه کمی موقعیت خود با دیگران در شبکه های اجتماعی، از جمله مواردی محسوب می‌شوند که تب برندسازی شخصی را جدی‌تر از گذشته کرده‌اند.

در این جا، با توجه به برخی از رایج ترین خطاهای حوزه برندسازی شخصی، بر چند نکته تاکید کنم:

* برندسازی شخصی به خودی خود، یک محصول و دستاورد نیست. بلکه لباسی است که بر تن محصول و دستاوردهای قبلی ما پوشانده می‌شود. شاید فردی که یک کسب و کار موفق دارد، بخواهد به برند شخصی خود فکر کند. شاید یک بازیگر یا کارگردان معروف سینما، در این اندیشه باشد که مردم او را چگونه می‌بینند یا او دوست دارد مردم او را چگونه ببینند. شاید یک فوتبالیست به برند شخصی فکر کند و مثلاً این سوال برایش مطرح باشد که داشتن یک فروشگاه پوشاک ورزشی،‌ به تقویت برند و شنیده شدن نامش بیشتر کمک می‌کند یا صرفاً کسب درآمد از یک برند شخصی است که قبلاً ساخته شده. اساساً هرکسی که به صورت پیوسته روبروی مردم قرار می‌گیرد یا مورد توجه رسانه هاست، طبیعی است به این فکر کند که چه تصویری از او در ذهن مردم شکل می‌گیرد یا دوست دارد شکل بگیرد.

باید بدنی باشد تا برایش به دنبال لباسی بگردیم. اگر من تا کنون هیچ نوع سابقه‌ی کار و فعالیت جدی نداشته ام، نمی‌توانم با حضور در فیس بوک و اینستاگرام و شبکه های اجتماعی و پرداخت پول و خریدن صفحه در نشریات مکتوب، برندسازی کنم.

* برندسازی شخصی، نیازمند زمان زیادی است. مردم، عموماً به حرفی که خود ما در مورد خودمان می‌زنیم، چندان توجه نمی‌کنند. بلکه منتظر می‌مانند تا ببینند دیگران در مورد ما چه می‌گویند. من می‌توانم اینجا ادعا کنم که مشهورترین فرد ایران هستم! اما شما وقتی چنین ادعایی را باور می‌کنید که از دوستانتان در مورد من بشنوید. می‌توانم بگویم موفق‌ترین مشاور مدیریت هستم. اما تا شما نام من را از زبان چند مدیر موفق نشنوید، توجهی به ادعای من نمی‌کنید. خلاصه ماجرا اینکه برندسازی شخصی، در نهایت توسط دیگران انجام می‌شود و نه خود ما.

آنچه که فرد می‌تواند در این میانه انجام دهد، شکل دادن به یک جامعه‌ی کوچک مرجع است. به معنای اینکه اگر من بازیگر خوبی هستم، تعدادی کارگردان وجود داشته باشند که از کار من دفاع کنند و بخشی از جامعه هم در مورد کار حرفه‌ای من صحبت کنند. اگر پزشک یا روانشناس خوبی هستم، گروهی از مراجعه کنندگانم من را تبلیغ کرده و از من دفاع کنند. اگر یک نویسنده هستم، خوانندگانی داشته باشم که نخستین تیراژ من را بخوانند و از آن دفاع کنند.

جی کی رولینگ را رسانه‌ها رولینگ نکردند. اتفاقاً ناشران و رسانه‌ها، همیشه او را رد کردند. فقط وقتی مردم کتابش را خریدند و به دیگران توصیه کردند و تیراژ فروش بالا رفت  به ارقام میلیونی رسید، رسانه‌ها تازه برای جلب مخاطب خود، به این پدیده توجه کردند. در ایران هم مثال از این دست کم نیست.

همه اینها به آن معنی است که برندسازی شخصی، نیازمند زمان است. درست مانند کاشتن یک دانه و انتظار کشیدن برای اینکه رشد کند و قد بکشد. شاید بتوان با آب و خاک و غذا و نور بهتر، به رشد سریع‌تر این گیاه کمک کرد، اما نمی‌توان با فشار رسانه‌ای، یک دانه را ترغیب یا تشویق کرد که یک شبه، به یک نهال واقعی ثمربخش تبدیل شود.

* در برندسازی شخصی موفق، ابتدا مردم به سمت شخص می‌آیند و نه اینکه شخص به سمت مردم برود. کافی است سری به دنیای اهل هنر بزنید. کیارستمی یا اصغر فرهادی، کارشان را کردند. کارشان خوب بود. مورد توجه قرار گرفت. مردم به سراغشان رفتند و از آنجا به بعد، ممکن است مسئله برند برای آنها جدی شود. چه آنکه، کم نیستند مشاهیری که برند شخصی را جدی نمی‌گیرند و زندگی خود را می‌کنند و دغدغه‌ی آنها این نیست که مردم در مورد آنها چه فکر می‌کنند و یا حضور رسانه‌ای آنها چگونه است.

احد عظیم زاده، بهروز فروتن، سلیمانی کاله و بسیاری از کسانی که ما به عنوان مدیران موفق کسب و کار می‌شناختیم و می‌شناسیم، کارشان را کردند. حالا که در سمینارهای مدیریتی مختلف دعوت می‌شوند و سخنرانی می‌کنند، ممکن است به برند شخصی خود فکر کنند. اثر یک نفر که از یک برند شخصی دفاع می‌کند بیشتر از صدها نفر است که صاحب برند به سراغشان برود و از آنها بخواهد که به او و کار او توجه کنند.

این فلسفه را می‌توانید در جزئی‌ترین رفتارها هم مورد توجه قرار دهید. از میان صفحات اینستاگرام یا فیس بوک یا هر شبکه اجتماعی دیگر، شما وقتی به یک صفحه وفادار میشوید که خودتان آن را پیدا کنید. اما آیا به روش رایج در ایران دقت کرده‌اید؟ من حداقل پنج نفر را می‌شناسم که تقریباً هر هفته، تمام کسانی را که صفحه اینستاگرام من را فالو می‌کنند، فالو می‌کنند و حتی بعد از رد شدن درخواستشان، چون هیچ آماری ندارد که چه کسی را فالو کرده‌اند، هفته‌ی بعد دوباره همین کار را تکرار می‌کنند. در این میان، شاید کسانی را پیدا کنند که با آنها آشنا شوند و حتی به کار آنها علاقمند شوند. اما هرگز نمی‌توان چنین فردی را، با فرد دیگری مقایسه کرد که به تلاش و جستجو یا به توصیه‌ی دوستانش، به سراغ صفحه‌ی آنها برود.

شبیه همین ماجرا در مورد ارسال پیامک و پیامهای وایبری و ایمیلهای تبلیغاتی هم وجود دارد. امروزه با توجه به گسترده بودن زیرساختهای ارتباطی، ملاحظه‌ی حریم شخصی دیگران، عملاً به درک و شعور خودمان برمی‌گردد. چون ابزارهای ارتباطی، آن دیوارهای محکم و بلند سابق را به دور خانه‌های ما ندارند. هر نوع ارسال پیام یا ایمیل یا پیامک به کسی که صریحاً برای دریافت آن، تقاضا نکرده است، تجاوز به حریم دیگران است و نمی‌تواند به برندسازی منجر شود.

نظرات
نظرات مرتبط با این پست
نام :
ایمیل :
وب سايت :
کد تاييد :        
متن دیدگاه :

تمامی حقوق برای نویسنده محفوظ میباشد